امروز متوجه شدم که مبلغ نه چندان قابل توجهی از حسابم کم شده است. سعی کردم از اینترنت بانک اطلاعات حسابم را بگیرم که نشد. بالاخره با یک کم فشار آوردن به حافظه و رجوع به پیامکهای بانک متوجه شدم در خریدی که هفته پیش داشتم فروشنده محترم یک صفر بیشتر فشار داده و ده برابر قیمت را از حساب حقیر کم کرده است. من هم طبق معمول اصلاً قبض را نگاه نکرده بودم. کارت بانک و کارت شناسایی را برداشتم و راه افتادم به طرف مغازه که خیلی هم دور نبود. داشتم فکر میکردم این کار فروشندهای که خیلی هم صمیمی و مهربان به نظر میرسید عمدی بوده یا سهوی؟ اگر حرفم را قبول نکند، این رسیدهای بانکی واقعاً بهدرد میخورد. اگر کلاً بزند زیرش که من را اصلاً تا به حال ندیده و بخواهم شکایت کنم، هزینههای دادگاه آیا بیشتر از مبلغ مابهالتفاوت نخواهد شد؟ اصلاً برای این مبلغ پرونده تشکیل میشود؟ با ناامیدی کامل وارد مغازه شدم، دیدم فروشنده قبلی نیست و یک زن جای او نشسته است. دیگر کاملاً امیدم را از دست دادم خب حق دارد بگوید که من اصلاً شما را نمیشناسم. رفتم جلو و گفتم «خانم من هفته پیش از شما خرید کردم ...» هنوز صحبت من تمام نشده بود که گفت «... حسابتان اشتباه شده بود ...» گفتم «بله برای همین آمدم اینجا...» بنده خدا توضیح داد که شوهرش تازه متوجه این اشتباه شده و خیلی دنبال من گشته است و قرار بوده امروز از بانک شماره تلفنم را بگیرد و پول را برگرداند. خوشبختانه بعدازظهر پول را به حسابم ریخت.
حالا به این موضوع فکر میکنم من که هیچوقت بدبین نبودهام چرا این قدر بدبین شدهام. چند روز پیش مطلبی درباره اختلاس بزرگ دیدم و با دیگران در میان گذاشتم، واکنش یکی از دوستان غربتنشین این بود که آنجا که دزدی طبیعی است باید ایشان را تشویق کرد که در میان این همه دزد توانستهاست قد علم کند! من هاج و واج مانده بودم که چه چیزی باید بگویم. اگر بگویم که این طور نیست قاعدتاً به تعصب و ملیگرایی متهم خواهم شد و این که میخواهم خودم را هم انسان درستکاری جلوه بدهم. متأسفانه بدگویی از مردم و خلقیاتشان به ژست روشنفکری بدل شده است. جالب است که برخی از افرادی که دائم دم از بیفرهنگ بودن مردم میزنند فعال سیاسی هستند و به دنبال مردمسالاری. اگر مردم اینقدر نفرتانگیزند چرا باید برای آنها مبارزه کرد و هزینه پرداخت؟ تازه اگر مردمسالاری حاکم شود، برآیند یک مجموعه فاسد قاعدتاً چیزی جز فساد بیشتر نخواهد بود. حالا که با نگرانی کمتری فکر میکنم احساس میکنم واکنش فروشنده دور از انتظار نبوده، قریب به اتفاق فروشندگان چنین برخوردی خواهند داشت و شاید اصلاً به این موضوع فکر هم نکنند که چطور میتوان این پول را بالا کشید.
مدتی است با روزنامه شرق همکاری میکنم و صفحهای به نام کافینت را آماده میکنم که مربوط به اینترنت و معرفی سایتهای مفید است. اخیراً سایت شرق دوباره راهاندازی شده است و مطالب روزنامه را روی سایت قرار دادهاند، من سعی میکنم به زودی مطالب صفحه کافینت را در اینجا قرار بدهم.
کتاب دوم من که البته در حقیقت کتاب اول من بود مجوز انتشار دریافت کرد. از این حیث میگویم کتاب اول که قبل از کتاب منطق ترجمه آن را تمام کرده بودم اما مجوز انتشار آن با مشکل مواجه شد. این کتاب هم از همان مجموعه قدم اول شیرازه است با نام «اندیشههای شرق دور» که در حقیقت همان «فلسفه شرق» است. به زودی این کتاب که مربوط به اندیشههای کهن کشورهای هند و چین است منتشر خواهد شد.
سایت شیرازه هم راهاندازی شده است، البته هنوز معرفی کتابها به طور کامل در سایت قرار نگرفته است اما جلد کتابها و مشخصات شناسنامهای تمام کتابها هست.
جمهوری مهاباد
192 صفحه/ 1500 تومان
حدود 150 صفحه از 190 صفحهی آخرین شمارهی گفتگو به موضوع ویژهی این شماره «جمهوری مهاباد» اختصاص یافته است. کاوه بیات علاوه بر «باب گفتگو» مقالهی تاریخی و خواندنی «ارومیه و تحرکات کمیته نجات» را نوشته است. احسان هوشمند «سالهای آشوب» را بررسی کرده است و مجتبی برزویی مقالهی «مکریان و اندیشهی ایران» و محمد حسین خسروپناه مقالهی «حزب تودهی ایران و تحولات کردستان» را نوشته است. «جمهوری مهاباد» و «کردها و فرقهی دموکرات آذبایجان» عنوان دو یادداشت ترجمهی شدهی این شماره است که هر کدام بخشی از یک کتاب جداگانه است. در بخش روزنامه این شماره این یادداشتها آمده است: «لایحه هدفمند کردن یارانهها، قطع عضو بدون بیهوشی» - «نود؛ نمایش تضاد شیشه و سنگ» - «ترکها و دولت سایهی آنها». در بخش کتابخانه نیز چندین کتاب معرفی شده است.
در انتهای باب گفتگوی این شماره آمده است «مدارا و اعتدال را از ویژگیهای اصلی فرهنگ ایران برشمردهاند و حد واسطی که در بسیاری از اوقات مانع از پیشامد گسستهایی جدی در فاصلهی فرازها و نشیبهای معمول این سرزمین بوده است. این شماره نیز به رغم تمامی دلتنگیها صرفاً با این امید منتشر میشود که شاید اعادهی میزانی از اعتدال و مدارا، بار دیگر کارساز شده، تفاوت دیدگاهها - حال در هر زمینهای که باشند - از تنها مجرای معقول و میسر، یعنی از طریق طرح و بیان آزادانه، امکان حل و فصل یابند.»
حسین پاینده
نبلوفر/ 1385
288 ص / 2800 تومان
این کتاب مجموعهی مقالات (یا به قول خودشان جستارهای) حسین پاینده دربارهی نظریه و نقد ادبی جدید است. از مقالات این کتاب: مرگ مؤلف در نظریههای ادبی - ملاحظاتی دربارهی چشمانداز جهانی شدن ادبیات معاصر ایران - داستانگ و توانمندی آن برای نقد فرهنگ - شیوههای جدید نقد ادبی: مطالعات فرهنگی - فروید و نقد ادبی - نقد ادبی و دموکراسی - بررسی مصداقهای سرقت ادبی در کتاب نظریههای نقد ادبی معاصر.
در پایان «نقد ادبی و دموکراسی» آمده است: «نقد ادبی را نمیتوان به سهولت تدریس کرد زیرا مخاطبان ما هنوز به آن درجه از خودآگاهیِ فرهنگی و سیاسی نرسیدهاند که دموکراسی را به عنصری ساختاری در تفکر بدل کنند. اندیشهی استبدادطلب، تکثر نظریههای نقد ادبی را برنمیتابد. ذهنیتی که اندیشیدن و استدلال کردن را فعالیتی تفویضپذیر میداند، هرگر نمیتواند در حوزهای خوش بدرخشد که تفکر و اقامهی دلیل از ملزومات اجتنابناپذیر آن هستند. نقد ادبی مستلزم باور داشتن به دموکراسی و منوط به درک این موضوع است که ...»
پروژهی مشروطیت
خرداد 87
152ص/ 1500 تومان
آخرین شمارهی گفتگو به موضوع انقلاب مشروطه اختصاص داده شده است، سردبیر این شماره تورج اتابکی است و در باب گفتگو میگوید: «در تاریخ معاصر ایران هیچ رویدادی را سراغ نداریم که همسنگ نهضت مشروطیت اسیر کجفهمیها و خطااندیشیهای تاریخی اهل قلم و سیاست شده باشد. عمده دلیل این کجفهمی و خطااندیشی نقش چشمگیری است که نهضت مشروطیت در صد سال گذشته در شکل دادن به فرهنگ سیاسی ایران داشته است. از همین رو تاریخنگاری مشروطیت عمدتاً نه در بستر روح تاریخ زمان وقوع آن که از منظر زمانهای دیگر و در چارچوب تنگ مأنوسات عقدیتی-سیاسی که گاه مغایر با روح مشروطیت و اهداف آن قرار دارد، رقم خورده است.» علاوه بر این در این شماره در زمینهی مشروطیت کاوه بیات «پروگرام مشروطه»، نگین نبوی «خوانندگان، مطبوعات و فضای عمومی»، تورج اتابکی «مشروطهخواهان بدون مرز...»، علی قیصری «مفاهیم و نهادهای حقوق اساسی در ایران...» را نوشتهاند. در بخش کتابخانه این شماره نیز کتابهای مربوط به مشروطیت بررسی شده است و در بخش روزنامه به ماسئلی چون «فتل بینظیر بوتو»، «خصوصیسازی» اشاره شده است.
سایت گفتگو
پس از مرگ سولژنیستسین ناراضی روسی اغلب رسانههای گزارشهایی درباره ی زندگی و آرای وی نوشتند.من فرست مطالعهی آنها را نداشتم اما نوشتهای از آقای محمد قائد دیدم با عنوان «ملال به عنوان نوعی جهانبینی» که مثل همیشه از زاویهی...
اگر از خبرخوان استفاده میکنید برای اطلاع از نوشتههای بعدی با برچسب 'محمد قائد' ثبت نام کنید. [خبرخوان چیست؟]